excel
فعل) خیلی خوب بودن در انجام کاری، بهتر بودن، برتری داشتن، پیشتاز بودن
I often excel in running competitions.
من اغلب در رقابت های دو پیشتاز هستم.
As a young boy, Farhad excelled at sport and art.
فرهاد به عنوان پسری جوان در ورزش و هنر برتری داشت.
That teacher excels at teaching with confidence.
آن معلم در تدریس کردن با اعتماد به نفس برتری دارد.
feminine
صفت) داشتن ویژگی ها و ظاهر عادی یک خانم مانند زیبایی و لطافت؛ زنانه، مربوط به زنان، مونث
Mother’s love for her baby is one of the prettiest feminine manners in the world.
عشق مادر برای نوزادش یکی از قشنگترین رفتارهای زنانه در دنیاست.
Sara’s dress made her look very feminine.
لباس سارا او را خیلی زنانه نشان می داد.
mount
فعل) از چیزی بالا رفتن، مخصوصاً چیزی که از پیرامون خود بالاتر است مانند سکو، سوار شدن
I should be very careful when I mount a horse.
من وقتی سوار اسب می شوم باید خیلی مراقب باشم.
The professor mounted the platform to give a speech.
پرفسور از سکو بالا رفت تا سخنرانی کند.
compete
فعل) تلاش در بهتر و موفق تر بودن از کسی که کار مشابه شما را انجام می دهد؛ رقابت کردن، مسابقه دادن
Now we’re going to compete for the gold medal.
ما اکنون قصد داریم برای مدال طلا رقابت کنیم.
The stores have to compete for customers in the Christmas season.
فروشگاه ها باید برای (جذب) مشتری در فصل کریسمس رقابت کنند.
I really dread when I see a snake. Now there’s one here.
من وقتی یک مار را می بینم خیلی می ترسم. الان یکی اینجاست.
I dread going to that abandoned house.
من از رفتن به آن خانه متروکه می ترسم.
Mahshid always had a dread of doctors.
مهشید همیشه از پزشک ها وحشت داشت.
My beard makes me more masculine than when I shave it.
ریشم نسبت به وقتی که آن را می تراشم، من را مردانه تر نشان می دهد.
James became more masculine as he got older.
جیمز همچنان که داشت بزرگ می شد مردانه تر به نظر می رسید.