بنام خدا
راهنمای نوع کلمه
n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)
۱ candidate /ˈ kændɪdeɪt/ n.
شخصی که برای انجام کاری در نظر گرفته می شود یا برای انتخابات رقابت می کند؛ کاندیدا؛ نامزد؛ داوطلب (آزمون، کنکور و غیره)
The lucky candidate won the election with the highest votes rate.
ترجمه نامزد خوش اقبال انتخابات را با بالاترین میزان آرا برد.
۲ precede /prɪˈ siːd/ v.
هرچیزی که قبل از چیز دیگر اتفاق بیافتد، وجود داشته باشد یا قبل چیزی در یک سری بیاید؛ مقدم بودن؛ جلوتر آمدن
When birds migrate, one of them precede others as a leader.
ترجمه وقتی پرندگان مهاجرت می کنند، یکی از آنها به عنوان رهبر مقدم بر دیگران می آید.
۳ adolescent /ˌ ædəˈ lesənt/ n.
یک شخص کم سن معمولا بین سنین ۱۲ تا ۱۸ سال؛ نوجوان؛ جوان
Three adolescent boys took some pictures together in the park.
ترجمه سه پسر نوجوان چند عکس با هم در پارک گرفتند.
۴ coeducational /ˌ kouedʒəˈ keɪʃən/ n.
نظام آموزشی که در آن دختر و پسر در یک کلاس درس می خوانند؛ مختلط
In some remote areas of our country, the schools are coeducational.
ترجمه در برخی نواحی دورافتاده کشورمان، مدارس مختلط هستند.
۵ radical /ˈ rædɪkəl/ adj.
معنی یک: هر تغییری که خیلی متفاوت و بسیار مهم و بزرگ باشد؛ ریشه ای؛ بنیادی
معنی دو: هر ایده ای که متفاوت و بر خلاف اعتقادات اکثریت جامعه باشد؛ سیاست مدار افراطی؛ تندرو
معنی دو: هر ایده ای که متفاوت و بر خلاف اعتقادات اکثریت جامعه باشد؛ سیاست مدار افراطی؛ تندرو
In a radical change, a caterpillar turns into a butterfly.
ترجمه در یک تغییر اساسی، کرم صدپا تبدیل به یک پروانه می شود.
Most of the people believe Hitler and Mussolini were two radical politicians who wanted to change the way the world is ruled.
ترجمه خیلی از افراد اعتقاد دارند هیتلر و موسیلینی دو سیاستمدار تندرو بودند که می خواستند شیوه ای را که دنیا اداره می شود تغییر دهند.
۶ spontaneous /spɑː nˈ teɪniəs/ adj.
چیزی که از قبل برنامه ریزی نشده باشد و به خودی خود اتفاق بیافتد یا ناگهان احساس می کنید باید آن را انجام دهید؛ بی اختیار؛ خود به خود؛ خودجوش
In a spontaneous reaction to the barking dog, the kids fled.
ترجمه بچه ها در یک واکنش بی اختیار به سگ در حال پارس کردن، فرار کردند.
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۱-۶)