بنام خدا
spouse
● شوهر یا زن؛ همسر
synonym: mate , husband and wife
antonym: –
vocation
● نوع خاصی از کار که فکر می کنید برایتان مناسب است؛ حرفه؛ شغل
synonym: craft , occupation , work , business , profession , job , career
antonym: –
unstable
● معنی اول: هرچیزی که در شرف حرکت یا افتادن است مخصوصاً در لبه ی چیزی؛ نااستوار؛ لرزان
● معنی دوم: کسی که بخاطر ناراحتی ذهنی مدام دچار تغییر شخصیت و خلق و خو است؛ بی ثبات (شخصیتی)
synonym: unreliable , unsteady , unsure
antonym: stable
homicide
● جرم کشتن یک انسان به طور عمدی؛ قتل؛ آدمکشی
synonym: murder , killing
antonym: –
penalize
● تنبیه کردن کسی بخاطر شکستن قوانین خاص با تحمیل رنج یک ضرر بر آنها؛ مجازات کردن؛ کیفر دادن
synonym: castigate , chastise , discipline , punish
antonym: compliment , reward , forgive , excuse
beneficiary
● کسی که از عملی یا چیزی سود می برد یا از کسی چیزی را ارث می برد؛ نفع برنده؛ ذینفع؛ وارث
synonym: grantee , heritor , heir , heiress (وارث خانم)
antonym: –