menace
اسم) چیزی یا کسی که در کیفیت، احساس یا رفتار خطرناک باشد، تهدید
– Smoke of factories is a menace that endanger our life.
دود کارخانه ها تهدیدی است که زندگی مان را در معرض خطر قرار می دهد.
– The torrents of rain were a menace to the farmer’s crops.
سیل باران تهدیدی برای محصولات زراعی کشاورزان بود.
underestimate
فعل) زمانی که فکر کنید یا حدس بزنید چیزی کوچکتر، کم ارزشتر یا راحتتر از آنچه که در حقیقت می باشد است، دست کم گرفتن، ناچیز پنداشتن
Don’t underestimate my power! I can lift this weight.
قدرتم را دست کم نگیر! من می توانم این وزنه را بلند کنم.
Undoubtedly the boss underestimated his employee’s ability to work hard.
بی شک کارفرما توانایی سخت کوشی کارمندانش را دست کم گرفت.
victorious
صفت) کسی که چیزی را با موفقیت و پیروزی به پایان رسانده، پیروز، برنده، فاتح
We are the victorious of the final match of the World Cup.
ما پیروز مسابقه فینال جام جهانی هستیم.
The young volleyball team was victorious over the older team.
تیم والیبال جوان بر تیم مسن تر پیروز بود.
numerous
صفت) چیزی که مقدارش زیاد و متعدد باشد، بیشمار، کثیر
There are numerous kinds of food on the table. Help yourself!
انواع زیادی از غذا روی میز است. از خودت پذیرایی کن.
The debater man used numerous documents to prove his statements.
مرد مناظره کننده از اسناد بی شماری برای اثبات کردن اظهاراتش استفاده کرد.
flexible
صفت) هر چیزی که می تواند تغییر کند و خودش را با آن تغییر وفق دهد، چیزی که براحتی خم می شود، انعطاف پذیر
My leg is so flexible. I can bring it over my head.
پای من خیلی انعطاف پذیر است. می توانم آن را بالای سرم بیارم.
A mouse flexible body allows it to squeeze through narrow holes.
بدن منعطف موش به او این امکان را می دهد که از درون حفره های باریک به سختی عبور کند.