بنام خدا
راهنمای نوع کلمه
n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)
ترجمه وقتی از مسیر فرعی رفتیم، به علامت انتهای جاده رسیدیم.
ترجمه وقتی فیلم تمام شد، عنوان «پایان» نشان داده شد.
ترجمه فرید فقط در مورد زندگی مرفه فکر می کند. آن هدف او در زندگیست.
ترجمه تمام بچه ها حق رفتن به مدرسه و با سواد کردن خودشان را دارند.
ترجمه این معلم چیره دست نهایت سعی خود را می کند تا دانش آموزان را با بهترین روش های نوین تعلیم دهد.
ترجمه بچه زیرک دقایقی فکر کرد و سرانجام راه حل را فهمید.
ترجمه بعد از سال های زیاد، حمید نمی تواند همکلاسی اش را از دوران دبیرستان بشناسد.
ترجمه مینا از نمرات بدش خجل است و نمی تواند توی چشم پدرش نگاه کند.
ترجمه برادر فرید به او گفت که او باید بخاطر آزردن بچه های کوچکتر از خودش خجالت بکشد.
ترجمه ما باید افراد نابینا را وقتی از خیابان عبور می کنند کمک کنیم.
ترجمه قواص بوسیله ی یک کوسه خطرناک مورد حمله قرار گرفت.
ترجمه بازی کردن با مارهای سمّی خیلی خطرناک است و ممکن است به مرگ ختم شود.
ترجمه رضا مدرک کارشناسی خود را گرفته و آماده ی درخواست یک شغل است.
ترجمه دمای هوا نزدیک ۴۰ درجه سلسیوس (سانتیگراد) است.
ترجمه دکتر هر ماه نوزاد را معاینه می کند تا سلامتی او را بررسی کند.
ترجمه چند دانشمند در حال بررسی یک نوع گیاه نادر در آزمایشگاه هستند.
ترجمه عجله کن! باک ماشین رو با بنزین پر کن.
ترجمه از آنجایی که علی خیلی تشنه بود، لیوان را از آب پر کرد و نوشید.
ترجمه تابلویی در هتل است که مردم را از سیگار کشیدن منع می کند.
ترجمه محافظ امنیتی هرگونه وارد شدن به قسمت پوشیده شده از چمن محوطه دانشگاه را ممنوع کرده است.
📚 دیگر واژگان مهم
کارمند؛ متصدی هتل؛ دفتردار
The clerk of the hotel was a kind man of forty.
ترجمه متصدی هتل یک مرد مهربان چهل ساله بود.
بحث؛ گفتگو؛ مباحثه
All the students are allowed to participate in the free discussion.
ترجمه تمام دانش آموزان مجاز هستند تا در بحث آزاد شرکت کنند.
متنفر بودن؛ دوست نداشتن؛ بیزار بودن
Why do you dislike your teacher so much?
ترجمه چرا اینقدر از معلمت متنفری؟
تحصیل؛ تعلیم و تربیت؛ آموزش و پرورش
Zahra hopes her children will get a good education at the new school.
ترجمه زهرا امیدوار است که فرزندانش در مدرسه جدید تحصیل خوبی دریافت خواهند کرد.
حقیقت؛ واقعیت؛ وجود مسلم
Newspapers have a duty to provide* readers with the facts.
ترجمه روزنامه ها وظیفه دارند که به خواننده ها حقایق را ارائه دهند.
مد روز؛ شیک
Short hair is so fashionable these days.
ترجمه این روزها موی کوتاه خیلی مد است.
پرواز؛ کوچ؛ عزیمت
We must hurry or we’ll miss our flight.
ترجمه ما باید عجله کنیم وگرنه پروازمان را از دست خواهیم داد.
دولت؛ حکومت؛ فرمانداری
The government has promised people to fight with inflation and unemployment.
ترجمه دولت به مردم قول داده است که با تورم و بیکاری مبارزه کند.
صادق؛ وفادار؛ امین؛ راستگو؛ درستکار
Prophet Muhammad (pbuh) was very kind and everyone knew him as an honest boy when he was a teenager.
ترجمه پیامبر حضرت محمد (ص) خیلی مهربان بود و همه او را به عنوان پسری امین می شناختند وقتی یک نوجوان بود.
هدف؛ عزم؛ نیت؛ قصد؛ غرض
The purpose of this discussion* is to elect a new manager.
ترجمه هدف این بحث انتخاب یک مدیر جدید است.