بنام خدا
راهنمای نوع کلمه
n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)
۱ commuter /kəˈ mjuːtər/ n.
شخصی که هر روز مسافتی طولانی را برای کار سفر می کند؛ مسافر روز کار
The commuter is running to catch the train to be on time at work.
ترجمه مسافر روز کار در حال دویدن برای گرفتن قطار است تا سر وقت سر کار باشد.
۲ confine /kənˈ faɪn/ v.
نگه داشتن کسی در جایی که نمی تواند بیرون برود؛ نگه داشتن چیزی یا کسی در محدودیت انجام یک فعالیت؛ محدود کردن؛ محبوس کردن
The unlucky businessman was confined to jail due to his great deal of debt.
ترجمه مرد تاجر بد اقبال بخاطر مقدار زیاد بدهی اش در زندان مبحوس شد.
۳ idle /ˈ aɪdl/ adj.
۱ کسی یا چیزی که کار نمی کند یا چیزی تولید نمی کند؛ الاف؛ بیکار؛ تنبل
۲ چیزی که جدی نیست یا با قصد خاصی انجام نشده؛ بی مورد؛ بیخود
۲ چیزی که جدی نیست یا با قصد خاصی انجام نشده؛ بی مورد؛ بیخود
۱ Farid is an idle man that just eats junk food and watches TV.
ترجمه فرید یک مرد تنبله (بیکاره) که فقط هله هوله می خوره و تلویزیون می بینه.
۲ Hamid is sure about his success and is not afraid of such idle threats of going bankrupt.
ترجمه حمید در مورد موفقیتش مطمئن است و از چنین تهدید های بیخود ورشکست شدن نمی هراسد.
۴ idol /ˈ aɪdl/ n.
هر چیزی را که خیلی دوست دارید و ستایش می کنید؛ تصویر یا مجسمه ای که به عنوان خدا پرستیده می شود؛ بت؛ معبود
Prophet Muhammad (pbuh) tried his best to fight with idol worship and invite people to worship the One Allah.
ترجمه حضرت رسول محمد (ص) نهایت تلاش خود را کرد تا با پرستش بت ها مبارزه کند و مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت کند.
۵ jest /dʒest/ n. v.
۶ patriotic /ˌ peɪtriˈ ɑː tɪk/ adj.
ابراز یا داشتن علاقه زیاد به وطن؛ وطن پرست؛ میهن دوست
The patriotic athletes raised their own country flag after victory in sport competitions.
ترجمه ورزشکاران میهن دوست پرچم کشورشان را بعد از پیروزی در رقابت های ورزشی بلند کردند.
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۱- واژگان ۱-۶)