بنام خدا
راهنمای نوع کلمه
n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)
۷ quench /kwentʃ/ v.
جلوگیری از تشنگی با نوشیدن؛ رفع عطش کردن؛ اطفای شعله ی آتش؛ فرونشاندن؛ خاموش کردن
Vahid’s drinking a lot of water to quench his thirst.
ترجمه وحید در حال نوشیدن آب زیادی برای رفع عطش تشنگی اش است.
۸ betray /bɪ’treɪ/ v.
عدم وفاداری نسبت به کسی که به شما اعتماد کرده است به طوری که مورد ضرر واقع شوند؛ خیانت کردن؛ لو دادن
In the action movie, at last businessman’s partner betrayed him.
ترجمه در فیلم اکشن سرانجام شریک مرد تاجر به او خیانت کرد.
۹ utter /’ʌtər/ v.
بیان کردن چیزی؛ ادا کردن؛ به زبان آوردن؛ به سختی بیان کردن
Milad’s teacher asked him to utter the English alphabet randomly.
ترجمه معلم میلاد از او خواست تا الفبای انگلیسی را به طور تصادفی بیان کند.
۱۰ pacify /’pæsɪfaɪ/ v.
کسی را آرام و ساکت کردن بعد از عصبانیت یا ناراحتی؛ تسکین دادن؛ جلوگیری کردن از افراد در حال جنگ یا شورش؛ به صلح وادار کردن
The mother gave the doll to his crying baby to pacify him.
ترجمه مادر عروسک را به نوزاد گریانش داد تا او را آرام کند.
۱۱ respond /rɪ’spɑ:nd/ v.
انجام دادن عکس العملی نسبت به چیزی که گفته یا انجام شده؛ پاسخ دادن؛ واکنش نشان دادن
The secretary responded to the customer’s call angrily.
ترجمه منشی با عصبانیت به تماس مشتری پاسخ داد.
۱۲ beckon /’bekən/ v.
علامت دادن به کسی با حرکت دست برای نشان دادن اینکه از آنها می خواهید به سمت یا دنبال شما بیایند؛ با اشاره صدا زدن
Ali beckoned me to bring him his books.
ترجمه علی با حرکت دست به من اشاره کرد تا کتاب هایش را برای او ببرم.
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۶- واژگان ۷-۱۲)