آموزش های ویدئویی در کانال آپارات

0
()

بنام خدا

راهنمای نوع کلمه

n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)

درس ۲۴ / واژه هفتم

● حیوانات کوچک، پرندگان یا حشراتی که مضر هستند زیرا محصولات و غذاها را از بین می برند و بیماری ها را شیوع می دهند؛ جانور موذی؛ آفت

synonym: varmint
antonym:

 

مثال تصویری

Rats are considered vermin as they destroy stored crops.
ترجمه موش های صحرایی موذی در نظر گرفته می شوند همچنانکه محصولات انبار شده را نابود می سازند.

 

درس ۲۴ / واژه هشتم

● چیزی را با صدای بلند و ناراحت گفتن؛ عجز و لابه کردن به دلیل غمگینی یا درد؛ ناله کردن؛ شیون کردن

synonym: bawl , cry , howl , moan , scream , grief , sorrow
antonym: joy

 

مثال تصویری

Infants usually wail when their diaper needs to be replaced.
ترجمه نوزادان معمولا وقتی پوشک شان نیاز به تعویض دارد شیون می کنند.

 

درس ۲۴ / واژه نهم

symbol n.

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۳- واژگان ۱-۶)

● یک تصویر یا شکلی که مفهوم خاصی دارد یا مظهر یک ایده، شرکت و … خاص می باشد؛ نماد؛ سمبل

synonym: emblem , sign , representation , metaphor , allegory , icon
antonym:

 

مثال تصویری

Tulip is the symbol of martyr in Iranian culture.
ترجمه لاله در فرهنگ ایرانی نماد شهید است.

 

درس ۲۴ / واژه دهم

● دارای قدرت بودن بخاطر موقعیت رسمی؛ اشخاص یا سازمان های مسئول یک کشور یا منطقه؛ سلطه؛ قدرت؛ نفوذ

synonym: agency , dominance , government , potency
antonym:

 

مثال تصویری

Many believe that Iran has authority over Middle East area.
ترجمه خیلی ها اعتقاد دارند که ایران بر منطقه خاورمیانه سلطه دارد.

 

درس ۲۴ / واژه یازدهم

● هرچیزی یا کسی که در یک اختلافات، بحث، نزاع یا جنگ در هیچ طرف نیست؛ بی طرف؛ خنثی

synonym: detached , impartial , independent , unprejudiced , unbiased
antonym: biased , prejudiced

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۷-۱۲)

 

مثال تصویری

Switzerland remained neutral during World War 2 to protect its banking interests.
ترجمه سوییس در طول جنگ جهانی دوم بی طرف باقی ماند تا از منافع بانکی اش محافظت کند.

 

درس ۲۴ / واژه دوازدهم

● مقدار خیلی کمی از چیزی؛ چیزی با ارزش پایین؛ ناچیز؛ ناقابل؛ کم بها

synonym: trivial , unimportant
antonym: important , significant

 

مثال تصویری

Hamid usually eats a trifle as his lunch, because he’s on a diet.
ترجمه حمید معمولا مقدار جزئی به عنوان ناهارش می خورد، زیرا او در رژیم است.

امتیاز 1 تا 5 ستاره بده، بعد روی ارسال کلیک کن.

میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز:

واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۴- واژگان ۷-۱۲)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: