آموزش های ویدئویی در کانال آپارات

0
()

بنام خدا

راهنمای نوع کلمه

n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)

۷ lecture /ˈ lektʃər/ n.
صحبتی نسبتا طولانی در مورد یک موضوع خاص برای جمعی از مردم مثل دانشجویان یک دانشگاه؛ سخنرانی؛ کنفرانس

Major General Soleimani gave a lecture about main importance of Major General Hamedani in supporting the wretched people in Syria.

ترجمه سردار سلیمانی سخنرانی ای در مورد اهمیت اساسی سردار همدانی در حمایت از مردم ستمدیده سوریه ارائه داد.

۸ abuse /əˈ bjuː s/ n. v.
رفتار خشن و ظالمانه با کسی؛ استفاده غیر صحیح از چیزی؛ سوء استفاده (اسم) بد بکار بردن؛ سوء استفاده کردن؛ بدرفتاری کردن (فعل)

In some states of America, police officers’ abuse of power regarding the black people is so visible*.

ترجمه در برخی از ایالات آمریکا، سوء استفاده از قدرت افسران پلیس نسبت به سیاهپوستان خیلی مشهود است.

۹ mumble /ˈ mʌmbəl/ v.
گفتن چیزی به طور خیلی آهسته و غیر واضح، بطوری که افراد دیگر نمی توانند بفهمند؛ زیر لب سخن گفتن؛ زمزمه کردن

Ali was mumbling to his brother about a new trick to rob the cream cake in the refrigerator.

ترجمه علی در مورد یک ترفند جدید برای قاپیدن کیک خامه ای درون یخچال با برادرش آهسته حرف می زد.

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۷-۱۲)
۱۰ mute /mjuː t/ adj.
کسی که صحبت نمی کند یا از حرف زدن خودداری می کند؛ کسی یا چیزی که قادر به صحبت نیست؛ لال؛ ساکت؛ بی صدا

In order to keep the little kid mute, the kidnappers covered his lip with tape.

ترجمه آدمربایان برای اینکه بچه کوچک را ساکت نگه دارند، لبش را با نوارچسب پوشاندند.

۱۱ wad /wɑː d/ n.
پشته ی ضخیمی از کاغذ یا مواد نازک؛ حجم ضخیمی از مواد نرم مثل پنبه که فشرده شده؛ توده؛ کپه؛ دسته

There was a wad of dollar bills in the burglar’s pocket.

ترجمه یک دسته اسکناس های دلار در جیب سارق بود.

As the speaker had loud noise, Hamid put a wad of cotton in his ears.

ترجمه از آنجاییکه بلندگو سر و صدای بلندی داشت حمید یک کپه پنبه در گوش هایش قرار داد.

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۵- واژگان ۷-۱۲)
۱۲ retain /rɪˈ teɪn/ n.
نگه داری یا مالک شدن چیزی؛ چیزی را درون چیز دیگر نگه داری کردن؛ بخاطر سپردن اطلاعات؛ جذب یا استخدام کردن کسی

The new manager decided to retain some young employees to improve the company bad situation.

ترجمه مدیر جدید تصمیم گرفت چند کارمند جوان را برای بهبود بخشیدن وضع بد شرکت استخدام کند.

The greenhouse retains the heat comes from the sun.

ترجمه گلخانه گرمایی را که از آفتاب می آید حفظ می کند.

امتیاز 1 تا 5 ستاره بده، بعد روی ارسال کلیک کن.

میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز:

واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۳- واژگان ۷-۱۲)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: