آموزش های ویدئویی در کانال آپارات

0
()

بنام خدا

راهنمای نوع کلمه

n. = noun (اسم)
v. = verb (فعل)
adj. = adjective (صفت)
adv. = adverb (قید)
prep. = preposition (حرف اضافه)

۱ toil /tɔɪl/ v. n.
۱ (فعل) سخت کار کردن برای مدت زمان طولانی؛ زحمت کشیدن؛ به سختی و کندی حرکت کردن
۲ (اسم) کار سخت و پر مشقت که برای مدت طولانی انجام شود؛ سخت کوشی؛ زحمت

۱ Navid toils up the rock and aims to reach to the top of it.

ترجمه نوید با سختی از صخره بالا می رود و قصد دارد به بالای آن برسد.

۲ After bearing toil of studying, Vahid hopes to pass the university exam.

ترجمه وحید بعد از تحمل زحمت درس خواندن امیدوار است که در امتحان دانشگاه قبول شود.

۲ blunder /ˈblʌndər/ n. v.
۱ (اسم) یک اشتباه احمقانه و با بی دقتی؛ سهو؛ اشتباه فاحش
۲ (فعل) حرکت به طور نامنظم به طوری که انگار خوب نمی بینید؛ تلو تلو خوردن

۱As being so tired among the dense trees, Javid blundered through the forest.

ترجمه از آنجایی که جاوید در بین درختان انبوه خسته بود، درون جنگل تلو تلو می خورد.

۲My father’s blunder led to a driving accident.

ترجمه اشتباه فاحش پدرم به یک تصادف رانندگی منجر شد.

۳ daze /deɪz/ v. n.

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۱-۶)
احساس سردگمی و عدم توانایی درست فکر کردن (مثلا به علت تابش نور شدید روی صورت، ضربه، معما و غیره)؛ گیج کردن

The complicated puzzle dazed the man that was trying to solve it.

ترجمه جورچین پیچیده مردی را که سعی می کرد آن را حل کند گیج کرد.

۴ mourn /mɔː rn/ v.
احساس اندوه و ناراحتی داشتن بعد از مرگ یا از داست دادن کسی؛ ماتم گرفتن؛ سوگواری کردن

Millions of people mourned for Defender of Haram martyr Mohsen Hojaji after his martyrdom by criminal ISIS.

ترجمه میلیون ها نفر از مردم برای مدافع حرم شهید محسن حججی بعد از شهادتش به وسیله داعش جنایتکار سوگواری کردند.

همچنین ببینید:
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۲- واژگان ۷-۱۲)
۵ subside /səbˈsaɪd/ v.
فرو نشستن یک احساس، درد، و غیره به تدریج تا تمام شدن؛ فروکش کردن، نشست کردن

After the heavy raining, the street water is gradually subsiding.

ترجمه بعد از بارش باران سنگین، آب خیابان به تدریج در حال فروکش کردن است.

۶ maim /meɪm/ v.
از دست دادن یا صدمه جدی عضوی از بدن اغلب به صورت دائم در تصادف و غیره؛ معیوب شدن؛ نقص عضو پیدا کردن

The little kid was seriously maimed while riding the bicycle.

ترجمه بچه کوچک وقتی مشغول دوچرخه سواری بود به طور جدی صدمه دید.

امتیاز 1 تا 5 ستاره بده، بعد روی ارسال کلیک کن.

میانگین امتیاز / 5. تعداد امتیاز:

واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۹- واژگان ۱-۶)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: