درس ۸ / تشکر کردن That’s awfully very kind of you. ترجمه این واقعاً لطف شمارو می رسونه. Thanks a million. ترجمه بی نهایت سپاسگذارم. Thank you indeed. ترجمه واقعاً متشکرم. Thank you ever so much. ترجمه
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۷)
درس ۷ / درآمد It’s a well-paid job. ترجمه شغل پر درآمدی است. It’s a lucrative job. ترجمه شغل پر درآمدی است. It’s a money making job. ترجمه شغل پول سازی است. It really pays well. ترجمه
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۶)
درس ۶ / درد و دل کردن My heart is heavy. ترجمه دلم گرفته. My heart is bleeding. ترجمه دلم خونه. My heart is aching. ترجمه قلبم درد می کنه. (از غم) Speak your heart. ترجمه حرف
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۵)
درس ۵ / آمد و شد Where are you off to? ترجمه کجا داری می ری؟ I have a lot to get done. ترجمه خیلی کار دارم که باید انجام بدم. I have a little bit of catching
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۴)
درس ۴ / مشکلات What has come over you? ترجمه چی به سرت اومده؟ What has happened to you? ترجمه چه اتفاقی برایت افتاده؟ What’s wrong with you? ترجمه مشکلت چیه؟ What’s the matter? ترجمه چی شده؟
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۳)
درس ۳ / فعالیت های روزانه How do you make your bread and butter? ترجمه از چه طریق امرار معاش می کنی؟ How do you make your ends meet? ترجمه چطوری اموراتتان را می گذرانید؟ What are you
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۲)
درس ۲ / دید و بازدید Let’s get together tonight. ترجمه بیایید امشب دور هم جمع بشیم. We would like to see more of you. ترجمه ما دوست داریم شما را بیشتر ببینیم. Be comfortable. / Get comfy.
پنج دقیقه با اصطلاحات (درس ۱)
درس ۱ / سلام و احوالپرسی How is everything going with you nowadays? ترجمه این روزها چه کار می کنی؟ How is life treating you? ترجمه وضع زندگیت چطوره؟ (اوضاع و احوالت چطوره؟) You look a little bit
۱۱۰۰ واژه (هفته ۴/روز ۳)
بنام خدا ۱. tangible ● چیزی که به قدر کافی مشخص و واضح است که براحتی دیده شود یا تشخیص داده شود؛ محسوس؛ قابل لمس؛ روشن مثال تصویری The fingerprint of the murderer was the tangible evidence of his
۱۱۰۰ واژه (هفته ۴/روز ۲)
بنام خدا ۱. pugnacious ● کسی که مشتاق به جر و بحث و دعوا با مردم است؛ ستیزه گر؛ جنگجو؛ پرخاشگر مثال تصویری Pugnacious boy suddenly struck out in the street and punched Sasan to grab his money. ترجمه
۱۱۰۰ واژه (هفته ۴/روز ۱)
بنام خدا ۱. alacrity ● اشتیاق و آمادگی فراوان برای انجام کاری؛ نشاط؛ چابکی مثال تصویری When I offered Vahid my sandwich, he grabbed it with alacrity. ترجمه وقتی ساندویچم را به وحید تعارف کردم، با اشتیاق آن را
۱۱۰۰ واژه (هفته ۳/روز ۴)
بنام خدا ۱. euphemism ● استفاده از شکل مودبانه تر کلمات بجای کلمات عامیانه تر برای جلوگیری از ایجاد ناراحتی؛ حسن تعبیر مثال تصویری «Pass away» is usually used as a euphemism for «die» in a more polite way.
۱۱۰۰ واژه (هفته ۳/روز ۳)
بنام خدا ۱. ominous ● بوجود آورنده ی احساس اینکه چیزی بد یا شوم در شرف اتفاق افتادن است؛ شوم؛ ترس آور مثال تصویری Although the raining was over, the sky was still filled with dark and ominous clouds.
۱۱۰۰ واژه (هفته ۳/روز ۲)
بنام خدا ۱. infamous ● شخصی که بخاطر کارها یا اخلاق بدش معروف است؛ بدنام مثال تصویری Trump is one of the most infamous presidents in the US history that has lots of opponents not only in the US,
۱۱۰۰ واژه (هفته ۳/روز ۱)
بنام خدا ۱. loathe ● احساس تنفر شدید نسبت به کسی یا چیزی داشتن مثال تصویری My little son loathes carrot. But I like to feed him because it’s very useful for his eyesight. ترجمه پسر کوچکم از هویج
۱۱۰۰ واژه (هفته ۲/روز ۴)
بنام خدا ۱. avid ● نشان دهنده علاقه و اشتیاق شدید برای چیزی یا انجام کاری؛ مشتاق؛ متمایل مثال تصویری Hamid is so avid to answer his teacher’s questions. Because he always studies his lessons carefully before attending the class.
۱۱۰۰ واژه (هفته ۲/روز ۳)
بنام خدا ۱. pretext ● دلیلی که برای توجیه رفتاری ارائه می شود که دلیل واقعی نیست؛ بهانه؛ دستاویز؛ عذر مثال تصویری Farhad always uses his usual pretext and complains about his backache when his boss orders him to
۱۱۰۰ واژه (هفته ۲/روز ۲)
بنام خدا ۱. furtive ● رفتار به گونه ای که می خواهید چیزی را مخفی نگه دارید؛ دزدکی؛ یواشکی مثال تصویری The cat’s taking a furtive glance at the mouse wandering nearby. ترجمه گربه نگاهی دزدکی به موشی که
۱۱۰۰ واژه (هفته ۲/روز ۱)
بنام خدا ۱. laconic ● از کمترین واژگان برای بیان چیزی استفاده کردن؛ موجز، مختصر و مفید مثال تصویری Imam Ali’s (pbuh) laconic sayings are so popular and the best guidance for humans in all ages. ترجمه گفتارهای موجز
۱۱۰۰ واژه (هفته ۱/روز ۴)
بنام خدا ۱. badger ● از کسی به اصرار درخواست چیزی کردن یا درخواستی را مدام تکرار کردن به طوری که موجب آزار و اذیت شود؛ اذیت کردن؛ رنجاندن مثال تصویری The kids constantly badger their mother to buy
۱۱۰۰ واژه (هفته ۱/روز ۳)
بنام خدا ۱. paradox ● موقعیت یا عبارتی که عجیب به نظر می رسد زیرا دو چیز کاملاً متفاوت را شامل می شود؛ تناقض؛ ضدیت مثال تصویری That’s a paradox that modern technology has resulted in building more professional
۱۱۰۰ واژه (هفته ۱/روز ۲)
بنام خدا ۱. abound ● چیزی که به مقدار یا تعداد زیاد وجود دارد، فراوان بودن مثال تصویری This is a lucky rabbit. Because its surrounding abound with fresh carrots. ترجمه این یک خرگوش خوشبخت است. چون اطرافش پر
۱۱۰۰ واژه (هفته ۱/روز ۱)
بنام خدا ۱. voracious ● مقدار زیادی غذا خواستن یا خوردن، پر خور، سیری ناپذیر؛ اشتیاق خیلی زیاد برای انجام کاری یا داشتن چیز زیاد، حریص مثال تصویری Hamid is so voracious in cake eating. He eats cake every
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۶- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ prompt /prɑː mpt/ v. adj. هر چیزی که سریع، فوری و در زمان
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۵- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ event /ɪˈ vent/ n. یک: هر چیزی که اتفاق می افتد مخصوصاً مهم،
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۵- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ vague /veɪg/ adj. غیر واضح و مبهم چون کسی اطلاعات جزئی نمی دهد
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ skim /skɪm/ v. یک: برداشتن چیزی از سطح یک مایع مثل چربی معلق،
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۴- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ candidate /ˈ kændɪdeɪt/ n. شخصی که برای انجام کاری در نظر گرفته می
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۳- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ lecture /ˈ lektʃər/ n. صحبتی نسبتا طولانی در مورد یک موضوع خاص برای
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۳- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ volunteer /ˌ vɑː lənˈ tɪr/ n. هر کسی که به طور اختیاری و
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۲- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ signify /ˈ sɪgnɪfaɪ/ v. نماینده، معنی یا نشانه چیزی بودن؛ با اشاره فهماندن؛
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۲- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ refer /rɪˈ fəː r/ v. یادآور شدن یا صحبت در مورد شخصی یا
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۱- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ dispute /dɪˈ spjuːt , ˈ dɪspjuːt/ n. v. بحث و نزاع جدی؛ منازعه؛
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۱- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ commuter /kəˈ mjuːtər/ n. شخصی که هر روز مسافتی طولانی را برای کار
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۰- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ site /saɪt/ n. مکانی که چیزی مهم یا جالب اتفاق افتاده؛ قسمتی از
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۳۰- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ depict /dɪˈpɪkt/ v. توصیف کسی یا چیزی در نوشته یا سخن یا نمایش
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۹- واژگان ۷-۱۲)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ comprehend /ˌ kɑː mprɪˈ hend/ v. درک کردن چیزی که پیچیده یا سخت
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۹- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ toil /tɔɪl/ v. n. ۱ (فعل) سخت کار کردن برای مدت زمان طولانی؛
واژگان تصویری ۵۰۴ ؛ درس ۲۸- واژگان ۷-۱۲
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۷ disaster /dɪ’zɑːstər/ n. رویدادی اتفاقی مثل سیل، زلزله، یا تصادف که باعث ایجاد
واژگان تصویری ۵۰۴ (درس ۲۸- واژگان ۱-۶)
بنام خدا راهنمای نوع کلمه n. = noun (اسم) v. = verb (فعل) adj. = adjective (صفت) adv. = adverb (قید) prep. = preposition (حرف اضافه) ۱ outlaw /’autlɔː / v. n. ۱ (فعل) توقف کامل چیزی با غیر قانونی